طهارت کاظمی

طهارت کاظمی

خلاصۀ جلسۀ یازدهم در ادامه بحث «روحیه ولایی»  در سال گذشته  (25 رجب 1439)  به تبیین موضوع «طهارت کاظمی» می پردازیم.

در روایت لقاء، ولایت امام صادق(علیه‌السلام) را گفتیم و اکنون ادامۀ روایت:

"وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً، فَلْيَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الْكَاظِمَ(علیه‌السلام)."

و هرکس دوست دارد خدا را در حالی ملاقات کند که طاهر و مطهّر است، ولایت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) را داشته باشد.

صفت طُهر، پاکی است که پاک می‌کند و با طاهر و مطهّر بودنش سالک را پیش می‌برد تا به لقاء خدا می‌رساند. طهارت، هم جنبۀ مادی دارد که پاکی از انواع نجاسات مادی است و هم جنبۀ معنوی دارد که پاکی از نجاسات معنوی اعمّ از نیت فاسد، عقیدۀ منحرف، صفت رذیله یا فعل باطل را در بر می‌گیرد.

مصداق عینی طهارت، تطهیر وجودی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که در قرآن به آن اشارۀ صریح شده[1]. البته این طهارت در زندگی مادی و سیرۀ آنان نیز کاملاً مؤثر و مشهود است و اگر می‌خواهیم آن را بشناسیم، باید ببینیم چطور خوردند و خوابیدند، چطور پوشیدند، چطور ازدواج کردند، چطور صبر کردند و چطور سکوت نمودند و در کل، چگونه زندگی کردند که از پلیدی و ناپاکی پاک شدند.

البته مقام نورانی آنان که معصوم و پاک از هر پلیدی است، جای خود؛ اما از سوی دیگر هم خدا اراده کرده آنان را در میدان پلیدی و ناپاکی بیندازد تا عصمتشان در دنیای پر از جلوه‌گری‌های نفس ظهور پیدا کند. چون آن‌ها اسوه‌اند و باید با هر چیزی که ما در دنیا با آن روبه‌رو هستیم، روبه‌رو شوند تا بتوانیم عملکردشان را ببینیم و راه بیاموزیم. البته حرکت با سیرۀ معصومان(علیهم‌السلام) یعنی در شرایط خودمان، در همان موضع و جایگاهی قرار گیریم که آنان بودند؛ نه اینکه فقط کتب تاریخ را بخوانیم.

در طهارت، اصل پاکی منظور است، نه نتیجۀ آن؛ و شرط این پاکی، اختیار است که هرکس پاکی را به اختیار بپذیرد، محبوب خداست: "...إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ"[2]. برای همین است که هرکس باشیم و هرقدر در وجودمان طاهر باشیم، باز در میدانی قرار می‌گیریم که پر از ناپاکی است تا بتوانیم از بین پاکی و ناپاکی، یکی را اختیار و انتخاب کنیم؛ وگرنه وقتی دو راه نباشد، امکان انتخاب هم نیست و طهارت اختیاری حاصل نمی‌شود.

پس معلوم می‌شود این طهارت، حرکت خود سالک است؛ نه صرفاً امداد و موهبت الهی. به طور کلی هرجا پای اختیار در میان نباشد، ارزشی هم در کار نیست. مثل اینکه خدا به همۀ ما نزدیک است؛ اما این برای ما کمال نیست، چون به اختیار ما نیست. ارزش و کمال، آنجاست که ما هم این قرب را درک کنیم و به خدا نزدیک شویم و مظهر او گردیم.

بالاترین و ظریف‌ترین مرتبۀ طهارت، در نیت است. تا جایی که اگر در نیتمان ذره‌ای ناخالصی باشد، طاهر نیستیم و نمی‌توانیم با ولایت امام کاظم(علیه‌السلام) حرکت کنیم. همین تأثیر را دارد ذره‌ای جهل، خرافه، ساده‌اندیشی یا احساس‌مداری در رتبۀ عقیده و اندیشه یا حتی در اخلاق و کردار؛ و همۀ این ناپاکی‌ها مانع از ظهور ولایت امام هفتم می‌شود. البته ازآنجاکه چهارده معصوم(علیهم‌السلام) "كُلّهُم نورٌ واحِد" هستند، وقتی توان همراهی با یکی از آن‌ها را نداشته باشیم، در حرکت با بقیه نیز کم می‌آوریم و نمی‌توانیم همراهشان شویم.

به طور کلی اگر در دل ما ذره‌ای پلیدی و ناپاکی باشد، در مسیر حرکت نورانی‌مان مانع ایجاد می‌شود و نمی‌توانیم نور الهی را که پیوسته بر دلمان می‌تابد، بگیریم. برای همین است که می‌گوییم بدون طهارت، به هیچ جا نمی‌رسیم. مثل اینکه اگر با تمام آداب و ترتیب نماز بخوانیم و کلی هم حال کنیم، اما بعد یادمان بیاید وضو نداشته‌ایم، نمازمان باطل است! همان‌گونه که یک دیگ پر از آش بسیار مقوّی و لذیذ، با یک فضله نجس می‌شود و تمامش را باید دور ریخت.

پس چرا ما آلودگی نیت و اندیشه را مهم نمی‌دانیم؟ اگر اینجا خدا رحیم و کریم است و آلودگی‌هایمان را ندیده می‌گیرد، چرا در وضو و طهارت ظاهری کریم و رحیم نیست؟ اگر خدا نیت ناپاک را می‌پذیرد، پس نماز بی وضویمان را هم اعاده نکنیم و آش نجس‌شده را هم بخوریم. اما چنین نیست و هر آلودگی و ناپاکی را باید تطهیر کرد.

متأسفانه اغلب محبت‌ها، رفت و آمدها، مهمانی‌ها، سلام‌علیک‌ها و بسیاری از اخلاق و کارهای دیگر ما هزار و یک آلودگی دارد و نمی‌توانیم خالصانه برای خدا کاری کنیم. پیش‌زمینه‌های موروثی، تربیتی، فکری و... همه در اعتقادات و اندیشه‌های ما تأثیر دارند و در این بین، تنها حضور خدا کم‌رنگ است. ما سبب‌ها را بیشتر از سبب‌ساز می‌بینیم و به آن‌ها بیشتر اهمیت می‌دهیم. به عنوان مثال، روزی خود را به دست دیگران و واسطه‌ها می‌بینیم. اما طهارت در صفت، این است که خدای رزّاق را ببینیم و بر او توکل کنیم، بعد سراغ کسب و تلاش برویم.

آن‌ها که طهارت درونی ندارند، نیت حقیقی را نیافته‌اند و بیشتر در ظاهرندم. اما کسانی که در نیت و اندیشه طاهر شده‌اند، در ظاهر کم سروصداترند و خود و کارهایشان را در بوق و کرنا نمی‌کنند. طهارت نیت هم این است که هرچه می‌کنیم، ببینیم برای چه می‌کنیم و نیتمان را خالص سازیم. این طهارت اولیه، مقدمۀ هر کار خیری است.

حتی رشد فرهنگی و اخلاقی جامعه هم مقدمه لازم دارد و به این راحتی نیست. تا جایی که پیامبراکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نیز وقتی به نبوت مبعوث شد، خداوند به او فرمود: "وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ. وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ"[3]؛ یعنی حتی برای هدایت مردم نیز طهارت و استغفار لازم است؛ چون تطهیر، انسان را روحانی می‌کند تا بتواند پیوسته در حضور خدا باشد و این قوی‌ترین وسیله برای هدایت است. 

یکی دیگر از مصادیق طهارت معنوی که در قرآن آمده[4]، حضرت مریم(سلام‌الله‌علیها) است که امام معصوم نبوده، اما خداوند او را پاک کرده و برگزیده است. قرآن کریم می‌فرماید:

"وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيّاً."[5]

و در کتاب، مریم را یاد کن که از اهلش به مکانی شرقی کناره گرفت.

منظور از این تذکر، یادآوری ذهنی نیست؛ بلکه یعنی: آن‌ها را در عالم حضرت مریم و سیری که او کرد، ببر. کدام سیر؟ آیا او از خانواده و اطرافیانش جدا شد؟ خیر، بلکه سیره و فرهنگ آنان را کنار گذاشت؛ آن هم نه به جبر، بلکه خودش پذیرفت که رها شود و از سیستم حاکم بر اهل زمانش کناره گیرد. به کجا؟ نه شرق جغرافیایی، بلکه جایی و جایگاهی که اشراق نور خدا در آن بیشتر بود. او نه تنها از محیط آلوده، ظلمانی و پرکثرتی که در آن بود، به مکانی خلوت و پاک رفت، بلکه از نظر وجودی نیز خود را خلوت و تنها کرد تا حرکت درونی کند و نفسش را تربیت نماید.

"فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيّاً."[6]

پس حجابی از آنان گرفت؛ آن‌گاه روح خود را به سوی او فرستادیم تا به صورت بشری کامل برایش ممثّل شد.

درواقع او به اختیار خود، حجابی در درونش گذاشت تا از شرایط بیرونی و آن فرهنگ و محیط، متأثر نشود. آنجا بود که روح الهی را از درون خود بیرون کشید تا بتواند در رتبۀ خود از آن بهره ببرد. البته بر ما و همۀ انسان‌ها نیز روح الهی دمیده و هردم می‌دمد و ارسال می‌شود؛ ولی ما پیغام و رسالتش را درنمی‌یابیم و نمی‌فهمیم با روحی که هر آن به ما داده می‌شود، باید مظهر اسماء خدا شویم.

حضرت مریم وقتی تمثّل روح الهی را دید، به خدا پناه برد؛ شاید از اینکه: «من کجا و این درجه کجا! مگر من چه کرده‌ام که لایق چنین امری باشم؟!» اما ما اگر هم زمانی کرامتی برایمان آشکار شود و مثلاً حاجت‌روا شویم یا خوابی ببینیم، فکر می‌کنیم خودمان کار بزرگی کرده‌ایم که چنین پاداش بزرگی گرفته‌ایم و می‌خواهیم خود را انسانی مؤمن و موحّد معرفی کنیم و به همه نشان دهیم که خدا به ما چه داده است! این، عدم طهارت است.

البته شاید به زبان، شکست‌نفسی کنیم و بگوییم این توفیقات از خداست. اما در درون و در عمل، خوبی را از خودمان می‌دانیم و با خود می‌گوییم اگر این‌ها مال ما نباشد، دیگر سزاوار چه کسی است؛ یعنی طوری رفتار می‌کنیم که انگار اگر خدا چنین نمی‌کرد، از او طلب‌کار بودیم! برعکس آنجا که فشار و سختی می‌آید یا توفیقی سلب می‌شود، می‌گوییم: چرا من؟! در درون هم واقعاً می‌پنداریم که خدا با ما چنین کرده و این بلا را بر سرمان آورده است!

غافل از اینکه در زیبایی‌ها باید او را ببینیم که بی آنکه استحقاق داشته باشیم، به ما داده است و در زشتی‌ها باید به خود توجه کنیم که همه، اثر خطا یا نقص خودمان است. اینجاست که حضرت مریم، آیۀ و نشانۀ الهی و الگویی برای تمام مردم می‌شود؛ یعنی همه می‌توانند مثل او باشند.

البته سخت است. گاه برای برپایی دین باید از فرهنگ جامعه و حتی نزدیکان خود بگذریم و خلاف جهت آب حرکت کنیم؛ همان‌گونه که مریم چنین کرد. تازه پس از تولد حضرت عیسی، تهمت‌ها و آزارها شروع شد و ازآنجاکه قرار بود مریم تطهیر شود، خدا به او فرمود هرچه گفتند، سکوت کند و صبر کند تا خدا خودش جلوه‌اش را نشان دهد. مریم پذیرفت و به طهارت رسید؛ اما همه حاضر نیستند این سختی را تحمل کنند تا پاک و طاهر شوند.

 


[1]- سورۀ احزاب، آیۀ 133 (آیۀ تطهیر) : "...إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً"؛ همانا خدا فقط خواسته پلیدی را از شما اهل‌بیت بردارد و شما را پاک کند.

[2]- سورۀ بقره، آیۀ 222 : همانا خداوند توبه‌کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.

[3]- سورۀ مدّثر، آیات 4 و 5 : لباست را طاهر کن و از پلیدی، دوری نما.

[4]- سورۀ آل‌عمران، آیۀ 42 : "وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ..."؛ و هنگامی که ملائکه گفتند: ای مریم، همانا خداوند تو را برگزید و پاک کرد.

[5]- سورۀ مریم، آیۀ 16.

[6]- سورۀ مریم، آیۀ 17.

 



نظرات کاربران

//